غزل فارسی "دو جرعه آب"

ساخت وبلاگ

ـ ـ U ـ/ U ـ UU / ـ ـ U ـ/ U ـ

جانم به لب رسیده در این جا ؛ دو جُرعه آب؟

آتش زدی به خیمه ی عشقم به آب و تاب!

خشکید نینوا و نئی دَم نزد به دشت!

صد حیف! جز ندایی از آن «آب! آب! آب!»

آن سوتر او خودش شده نقشِ زمین ؛ کمی

این سوترم بیا و دو جاپاش دربیاب!

این دشت لاله وَش شده از خونِ تشنگان!

بس بویِ خوش میاید از این جا! کمی گُلاب!؟

من پاسخی نمی شنوم ! یا خدا مدد!

ای کوفیان! نیاید از این شهر یک جواب؟!

هرگز که خوابِ خوش نمیاید به چشمِ طفل!

با لای لایِ من، پسرم! دخترم! بخواب!

شاهد که آرزویِ شهادت به سر کُنی

هرگز نمی رسی تو به مطلب مگر به خواب!

شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 190 تاريخ : چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت: 20:48