غزل فارسی «اصلان» 9 / 5 / 98

ساخت وبلاگ

ای خلایق! باز هم بر نیزه شد قرآن ما

ز عمروعاصان درس می گیرد کنون شیطان ما

گنبدِ مسجد چُنان عمّامه ی زاهدنماست

قلعه وَش هم می نهد تاجی به سر، سلطانِ ما

شیرِ ایران برنیارد غرّشی بر ظالمان!

می نهد دُم لایِ پا از بیمِ شیخ اصلانِ ما

می کُنَد اسلامِ ما نهی از هزار و یک گناه

چون دهد فتوایِ قتلی صاحبِ فقهانِ ما؟!

گُرگ ها دستِ تعدّی کرده اند اینک دراز

بر خدا سوگند!  غارت می شود ایران ما

عالَمی در عالَمِ دیوانگی ها یافتم

کآن نیابند عاقلان در عالَمِ اِمکانِ ما

آن قَدَر انسان ز انسان می کِشَد شاهد ستم

زان سبب من باشرف تر بینم این حیوان ما

شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 234 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1398 ساعت: 18:11