غزل «آزادی» در هجو داعش و وهّابیّون 22 خرداد 1396

ساخت وبلاگ

U ـ ـ ـ/ U ـ ـ ـ/ U ـ ـ ـ/ U ـ ـ ـ

زمستان وَش ، نـــگاهی آه وَش دیدم در آزادی

دلِ آلِ سعود از سنگ و یخ هست عین بیدادی

 

خطاکار از پدر ـ مادر چــــــــــــــــنان زادست وهّابی

نه تنها نیست چون انسان ، نمی دارد جُز اِفسادی

 

به شمشیری چنان رقصد که دستار از سرش افتد

ز شُــــــربِ خَمر و زن باریّ و بی شرمیّ و جلاّدی

 

نمی دانم چه قسمت بود انسان را و عالَم را

که با داعش شدست او صیدِ وهّابیِّ صیّادی

 

نمی دانی به فرمانِ «حسینی» ـ رهــــــــبرِ عالَم

ملخ خوارِ سعودی را می کنم هــــــــجوِ خدادادی

 

نمی دانی که داعش قورت داده چگون افعی؟!

که چون هندِ جگرخواری زَنَد او نیش بر شادی

 

اگر داعــــش بریزد خونِ شاهد را قسم بر هو

بهاری وَش در آغوشـــــــــــم بگیرم یارِ آزادی


برچسب‌ها: غزل نیمایی, در هجو داعش, وهابیون
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۶ساعت 1:22  توسط شاهد تبریزی(رحیم مویدی)  | 
شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 207 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 12:39