غزل فارسی «خورشید زندانی» 10 اسفند 1392

ساخت وبلاگ

دلارا! پشتِ چشمانت یکی خورشیدِ زندانی ست

همان خورشید کو دیوانه ی مهتابِ عرفانی ست

ز مژگانِ سیاهت، چترِ رنگی ساختم یارا!

هوایِ چشم هایت شرجی است و خیس و بارانی ست

میانِ چشم هایت، شاعری گُم کرده ره، تشنه

میانِ قلعه ای متروکه سرگردان و حیرانی ست

به دریایِ نگاهت، کشتیِ نوحی ست سرگردان

پُر از فریاد است و نورانیّ و طوفانی ست

پیِ لیلیِّ چشمت، دلی مجنون صفت ، پُردرد

سه قرنی در کویرِ لوتِ چشمانت، بیابانی ست

به دشتِ برفیِ چشمت ، هوایی بس سگی ـ وحشی ست

وَ طوفان می کند! دانی که این یعنی زمستانی ست؟

چهار دیوارِ چشمانت بتون و سنگ و سیمانی ست

میانِ محبسِ آن، شاهدِ تبریز زندانی ست


برچسب‌ها: غزلی عاشاقانه و نو
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 19:40  توسط شاهد تبریزی(رحیم مویدی)  | 
شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 1:46