غزل فارسی «زخم کهنه» 3 اسفند 1392 (فریاد گشت پرپر و پژمرده در قفس)

ساخت وبلاگ

فریاد گشت پرپر و پژمرده در قفس

خورشید گشت تیره و افسرده در قفس

آزادی ای ستاره ی قلبم! طلوع کن!

دانسته ای که روز به شب، مُرده در قفس؟

آزاد شد سِریچه به شرطِ گلوله ای!

بیدادِ عشق، جان به لب آورده در قفس

اینجا نسیم، گَرده ی سَم می پراکند

نسرین و نسترن شده دلمُرده در قفس

آری! مگس طریقه ی سیمرغ پیشه کرد!

سیمرغ چون گرفت به او خُرده در قفس

این سان سکوت و بغض که گیتار می کند

زان زخم کهنه ای است که او خورده در قفس

شاهد سری بزن به ... یِ گُل

تا سر زند به بلبلِ آزرده در قفس


برچسب‌ها: غزل نیمایی
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 20:37  توسط شاهد تبریزی(رحیم مویدی)  | 
شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 198 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 1:46