افلاطون و ارسطو (2)

ساخت وبلاگ

آشنایان به فلسفه می دانند که ارسطو با آن که خود شاگرد افلاطون بود امّا در اواخر نسبت به استادش، تاخت و تاز فلسفی کرد. یکی از این موارد، تعریف فلسفی «انسان» بود. افلاطون می گفت که انسان، یک حیوان سیاسی است اما ارسطو، حیوان ناطق را در برابر آن وضع کرد. همین مورد را شریعتی ذکر کرده، و از تعریف افلاطون، دفاعیّه ای را طرح نموده است(1). البته این روال دکتر علی شریعتی است که چون خودش مبارزی سیاسی بود و در زیر مجموعه ی ایدئولوژیکی اش، آن را یکی از موادّ تعهّدیِ روشنفکر قلمداد می کرد از این رو هرجا که با یکی از این دو کلمه مواجه می شود از شادی در پوست خود نمی گنجد : مبارزه ی سیاسی! اما این شادی گاه باعث نسیان می شود که مقصود افلاطون از «انسان، حیوان سیاسی است»، مبارزه ی سیاسی نیست بلکه اشاره به روش های حکومت کردن، مردم داری، شهرداری و به طور کلّی «پُلیتیک» است(2).

به طور کلی انتقادهای شریعتی اغلب متوجّه ارسطو است(3). از آنجا که «بو علی سینا» نیز سبک و سیاق ارسطو را داشت و عالَمِ مُثُلِ افلاطونی(4) را قبول نمی کرد، لذا شریعتی از ابن سینا هم متنفّر است. امّا هیچ جا با صراحت از روش افلاطون تمجید نکرده است ؛ گرچه دکتر علی شریعتی خود همچون افلاطون، ایده آل گراست(5) و علیه خردگرایان می تازد. وی همه جا دوست دارد وقتی صحبت از فلاسفه است، ارسطو را یا بکوبد یا زا جمع فیلوسوفیست ها منها کند. او به این اعتراف همگانی جهانیان ارجی نمی نهد که «ارسطو بنیانگذار فلسفه ی عقلی است»(6).

لطفاً ادامه را پست بعدی مطالعه فرمایید.


 پاورقی

(1) خودسازی انقلابی، دکتر علی شریعتی، ص 172. فلاسفه ی بزرگ در جهان، هرکدام ادلّه ای را مبنی بر «وجود داشتن» انسان مطرح کرده اند. مثلاض رنه دکارت می گوید : «چون من شکّ می کنم پس هستم(وجود دارم(». ژان پُل سارتر نیز می گوید : «من می اندیشم پس هستم». یعنی دکارت، شکّ کردنِ انسان را دلیل دجود داشتن اش معرفی می کند و آن را فصل حیوان و انسان می داند ؛ سارتر هم اندیشیدنِ او را.

اما در این بین، قرآن کریم آیه ای دارد که از آن، «ناطق» بودن آدمی، مبرهن ترین و بدیهی ترین مشخّصه ی انسان، استنباط می گردد ؛ در این آیه ی کریمه سوگند یاد می شود به پروردگار آسمان و زمین، که روزیِ شما در آسمان است. سپس در ادامه چنین استدلال می گردد : «انه لحقٌّ مِثلَ مآ أنَّکُم تَنطِقون». یعنی این امر ـ که روزی شما در آسمان است ـ مانند نطق کردنتان امری بدیهی و آشکار است. به عبارتی دیگر، قرآن ویژگی ای بدیهی تر از «ناطق» بودن بریا آدمی نمی شناسد تا برای اثباتِ حقّانیّتِ اموری که بیان می کند، از آن استفاده ی تمثیلی کند. چرا که حتّا ناشنوایان نیز منطقی فکر می کنند.

(2) Politique.

(3) به عنوان نمونه، در کتاب «زن» پاورقی ص 23 با نقل قولی از ارسطو مبنی بر اینکه «ایرانی ها زود زیر بار زور می روند و وفا ندارند»، وی را دشمن ایرانیان معرّفی می کند.

(4) جهت آشنایی با مُثُلِ افلاطونی ر.ک. به وبلاگ «شکوه آزادی ـ شاهد تبریزی» تخت عنوان «سقراط».

(5) چنانچه در ص 188 «هبوط در کویر» می نویسد : « ... راه را بر خورشید ببندیم. این گردونه ی بسته ی مکرّرِ زمان را پاره کنیم و از این مدارِ بی حاصل و اختناق آور بگریزیم و از جبر این تبعیدگاهِ شوم به شهر خدا، به اتوپیا، به بهشت برین و عالَمِ مُثُل ... برگردیم».

(6) حتّا قرآن مجید نیز همه جا بشر و بشریّت را به تعقّل و اندیشیدن توصیه می فرماید.

+ نوشته شده در  شنبه ششم خرداد ۱۳۹۶ساعت 0:30  توسط شاهد تبریزی(رحیم مویدی)  | 
شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 193 تاريخ : شنبه 6 خرداد 1396 ساعت: 9:59