عوام فریبی مدرن طبقاتی

ساخت وبلاگ

ماشیناسیون  Machination

وقتی به دنیای مدرن می نگریم به وضوح آن را پدیده ای نو، شیک، عالی و جالب می یابیم. امّا قضیّه به همین بینش ظاهری ختم نمی شود و بشر برای پی بردن به زوایایِ تاریکِ این دنیا، نیازمند مغز و چشم موشکاف است تا بدین وسیله بتواند دسایس نهفته را از باطن «مُدرنیزاسیون Modernization» بیرون بکشد و ماشیناسیونِ به کار رفته در عمارتِ «نظامِ نوگرایی» را رسوا کند ؛ ماشیناسیون در ریشه ی لغوی آن به معنی دسیسه، دوز و کلک، توطئه و فتنه است و ماشین Machin و ماشینیسم Machinism از مشتقّات آن می باشند و در اصل تغییرات و اَشکالی دیگر از «عوام فریبی سنّتی» هستند که فقط جهتِ استثمارِ بشرِ معاصر، طیّ پدیده ی «مُدیفیکاسیون Modification » طرّاحی شده اند. مُدیفیکاسیون پدیده ای است که طیّ آن، طریقه و روشِ (Mode) عوام فریبی دچار تغییر می شود و آن خشونتِ مستعملی که در دماگوژیِ سنّتی بود دچار کاهش و ملایمت (Modicum) می گردد و «فریب خورنده» را به وسیله ی «مُدستی Modesty» (شکسته نفسی، فروتنی، تواضع، محبوبیت، حُجب، شرم) ، شکسته نفس، باحجب، و فروتن Modest بار می آورد.

آن عوامی که در گذشته به هیچ وجه رام نمی شد و تهوّرش به حدّی بود که هیچ منطق و علم و نظام و حرف تازه ای نمی توانست معتدلش کند و تنها عهاملِ رام کردنِ وی، با راهِ «زور و زر» بود و با راهِ «تحجّرسازیِ مذهبی»، حال دیگر به راحتی در نظام مُدرن به وسیله ی مُدِستی Modest رام نمی گردد. در نظام مدرنیسم، «ماشینیسم» حیله ای است که با توسّل به آن ـ به آسانی ـ می توان به وسیله ی علم و منطق و تازه گرایی، «کومون» ها را مُدِست و باحیا و خجالتی بار آورد. لمس «مُدستی» در جامعه ی در حالِ توسعه، با مراجعه به ویژگی هایِ انسان سنّتی و مُدرن و مقایسه ی آن دو، آسان است. چرا اغلب آدمیانی که در نظام بوروکراسی (Bureaucracy ؛ رعایت تشریفات اداری به حدّ افراط ؛ کاغذبازی؛ دیوان سالاری) و ادارات عضو هستند و از تحصیلات عالی هم برخوردار می باشند نسبت به افرادی که تابع شغل های سنتی شان بوده و اطلاعات علمی کمی هم دارند، خجالتی ترند و زودتر فریب توطئه های ماشینی را می خورند؟! بدیهی است که آنان وسیله ی علم و فلسفه و هنر و ... در برابر «تازه ها» و «غول های عظیم ماشینیسم» احساس حقارت می کنند و چنین احساسی در وجود ناخودآگاهشان ، ایجاد کمپلکس (عُقده Complex) می کند و جهت اِطفایِ آتشِ چنین عقده ای، خود را مجبور می بینند که مصرّانه، متجدّد شوند! چنین الحاحِ پیچیده ی درونی برای متجدد شدن، همواره با شکسته نفسی و تواضع بیش از حدّ در برابر «مدرنیسم» توأم است و بهقول دکتر شفیعی کدکنی : «تواضع بیش از حدّ، دلیلی بر ادّعاست».

در راژمان های مربوط به زمان گذشته وسیله ی رام کردن رعیّت و برده ها، زور و تازیانه و اِرعاب بود ولی اکنون با پیشرفت و فنّ آوری (تکنولوژی) و زیباسازی و ترویج انسان دوستی و هنر و ادبیّات و منطقی اندیشیدن و ... دیگر آن روش های زورِ عُریان ـ نه تنها ـ کارساز نیست بلکه توسط خودِ «برده دارانِ نظامِ نوین» مردود است و از طرفِ خودِ آن ها شدیداً نفی می شود و اگر با خشونت و زورمند مداری مبارزه نشود در این حالت «برده های نظام نوین» را علیه «برده داران» به شورش واخواهد داشت. پس بهترین کار این است که به برده، دفترِ اداری و میز کشودار و کُمُد و جالباسی (بورو Bureau ؛ دفتر؛ دایره؛ میز کشودار؛ [در آمریکا] : کمد، جالباسی) بدهند و یک نظام اداری و بوروکراسی به وجود آورند که در آن تمامی برده ها میزنشین باشند و دفتر کار داشته باشند مثل رئیسشان و همانندِ برده دارِ بزرگشان شوند و کسی نتواند برده را از برده دار تشخیص دهد و دئیس قادر باشد که بی دغدغه، تفرعن کند. برده ها هم از اینکه در یک اداره ی تشریفاتی ، پست و مقامی دارند و صاحبِ مدرکِ مهندسی و دکترا و ... هستند و از طرفی از جانب برده دار بزرگ، مالکِ قطعه زمینی با کمک صندوقدار و خزانه دارِ بزرگ (بخوانید : بانک مسکن!!!) شده اند و نیز دارای سند اتومبیلی هم هستند، خرسند می باشند و از خجالت و تواضع و حیای بیش از حدّ حتّا قادر هم نیستند که از برده دارِ بزرگ، تشکّر کنند!! آری! آقای تحصیل کرده ی ما و کارمند بوروکرات اداره جات ما با اینکه می داند به مدّت سی سال از زندگی اش، مالِ خودش نیست و مملوکِ رئیسِ بزرگ می باشد و در برابر هشت ساعت کار اداری، چندرغاز پول سیاه می گیرد و در واقع شبیه برده ی زمان فرعون است ولی از خجالت نمی تواند از برده دارِ بزرگش سپاسگذاری کند! چرا؟! به راستی چرا او این همه ترسو و ضعیف و سوسل و مطیع و خجالتی بار آمده؟ آن هم در برابر برده داران؟! بدون اینکه زوری یا شلاّق و تازیانه ای در کار باشد؟! چرا وی با کمال افتخار، خود را سی سال ـ دربست ـ در اختیار نظام برده داریِ نوین (بوروکراسی) قرار می دهد؟! و جالب اینجاست که داوطلبانه هم تن به این نظام می دهد!

تصوّر کنید که در سراسرِ جهان، میلیون ها عمارتِ اداری دایر است و میلیون ها نفر هم در آن ها برده وار کار می کنند. آن ها روزی به امید اینکه دکتر، مهندس، متشخّص، رئیس و عالی مقام شوند، تحصیل می کردند آن هم با حدّاقلّ امکانات و با تمام فقر و نداری و یا حداقلّ عضو طبقه ی متوسّط (Bourgeois) جامعه بودند ولی اکنون بعد از سال ها چالش و تحصیل، خود را مقیّد و مؤظّف می بینند که برای سی سال مملوکِ مالکی باشند که همواره در طولِ تاریخ، استثمارشان کرده و می کند و این نه تنها ایده ی آن ها بلکه ایده و روشِ فرزندانشان هم خواهد بود بدونِ اینکه تصوّر کنند برده اند! آن ها گولِ ماشینیسم را می خورند؛ دلداده ی پارک های مصنوعی و فضاهای سبز شهرداری شان می شوند؛ ازآسفالت های بدون دست انداز خوششان می آید گویا که اتوموبیلشان در یَمی از روغن روان است ؛ نیمکت های الوان پارک ها را دوست دارند زیرا در ایّامِ پیری، بهترین همدمشان است ؛ آن ها خود را برده نمی دانند زیرا در زمان فرعون، برده ها مُبل و دکوراسیون و اتوموبیل و خانه و آتروپات و تلویزیون و ویدئو و فرزند و همسر و ماهواره و دوست وختر و دوست پسر و ... خلاصه آرامشِ برده دارِ بزرگ را نداشتند و مثل وی نبودند، اما حال، آن ها شبیه رئیسشان هستند (منتها با تفاوت های کم!) پس چه لزومی دارد که خود را برده بدانند با اینکه در طیّ این سی سال مالاً و جاناً و روحاً استثمار می شوند! و همه ی این موارد در زندگی شهرنشینیِ (Bugessy) کشورهای جهان سوّم بارزتر است.

و این چنین است عوام فریبی در نظامِ نوینِ بشری! البتّه به غیر از عوام فریبیِ مُدرنِ طبقاتی، عوام فریبی هایِ دیگری وجود دارند که همگی زاییده ی چنین نظامی هستند و از جنبه های مختلفِ فرهنگی، تجمّلی، هنری و روشنفکری و ... تغذیه می شوند.

ادامه را در پست بعدی تحت عنوان «عوام فریبی مدرن تجمّلی» مطالعه فرمایید.


برچسب‌ها: آسیب شناسی فرهنگی در ایران
+ نوشته شده در  شنبه ششم خرداد ۱۳۹۶ساعت 4:18  توسط شاهد تبریزی(رحیم مویدی)  | 
شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 189 تاريخ : شنبه 6 خرداد 1396 ساعت: 9:59