گذاری بر زندگانی پرنشیب و فراز فروخ فرخزاد و شوهرش پرویز شاپور

ساخت وبلاگ

                                     یکی از دغدغه های اصلی شاعرگانی که با هنرمندان ازدواج می کنند اینستکه دچار سوء هاضمه ی رفتاری می گردند؛ بدین سان که معمولاً برخلاف آنچه که می گویند هنرمند، هنرمند را درک نمی کند! خانم فائقه ی آتشین معروف به گوگوش، سه بار ازدواج کرده، و هربار با آدمی غیرمعروف و ساده، زندگی مشترک خود را آغاز کرده است. پرویز شاپور، کاریکلماتوریست بود؛ و بر سرِ اینکه فروغ آزاد و به اصطلاح، برهنه می گردد دایم با او حرفش می شد. بدین سان می بینیم که عاشق پیشگی های فروغ، مانعی

بزرگ بر سرِ راه زندگیِ مشترک پرویز و فروغ نهاده بوده است.در چهارپاره ی «شکوفه ی اندوه» از فروغ، اگر دقیق شویم درخواهیم یافت که این چارپاره، نیایشِ گریانِ فروغ است. بند اول این چارپاره، گویایِ مدّعای ماست :

شادم که در شــــرار تو می سوزم         شادم که در خیال تو می گریم

شادم که بعدِ وصلِ تو باز این سان         در عشق بی زوال تو می گریم

 از بند فوق کاملاً عیان است که مخاطب شعر، خدای بزرگ است. در ادامه، بند هشتم این چارپاره نشان می دهد که شاعره ی معاصر ما ـ فروغ ـ از عشق مجازی به عشق حقیقی نیل کرده است :

در دل چگونه یاد تو می میرد        یاد تو یاد عشق نخستین است

یاد تو آن خزان دل انگیز است        کاو را هزار جلوه ی رنگین است

اگر در بیت اول، دقت کنیم پی خواهیم برد که منظور فروغ از عشق نخستین، همان عشق مجازی است. وی خدا را خطاب قرار داده، می گوید که یاد تو چگونه در دل بمیرد که یاد عشق نخستین من است. «یاد تو آن خزان دل انگیز است» ؛ این مصراع نمایانگر شکست از عشق مَجازی است. قرینه ی این مَجاز هم واژه ی «خزان» است. «کاو را هزار جلوه ی رنگین است» ؛ مقصود از «هزار جلوه ی رنگین» ، آیات و نشانه های الهی است من جمله یکی از آن ها عشق مجازی است. در ادامه به بندی می رسیم که گویا فروغ، دل خوشی از جماعتی به نام «زاهدان» ندارد ؛ گروهی که رسوای کوی و انجمن اش خوانده اند و نامش را به ننگ آلوده اند. فروغ با لحنی تند، این جماعت را «زاهدان سیه دامن» و «آفریده ی شیطان» معرّفی می کند :

بگذار زاهدان سیه دامن        رُسوای کوی و انجمن ام خوانند

نام مـــرا به ننگ بیالایند        اینان که آفـریده ی شیطان اند!

 چارپاره ی «پاسخ» را نظاره می کنیم. پاسخی است دندان شکن به اهل ریا و شیوخی که «بهشت پرست» اند. 

سیمین نیز بیتی دارد بدین مضمون که «مینو» ـ خود ـ ممکن است انسان را بفریبد :  «فریبت دهد مینو ؛ من انی دست کردم رو / اگر نیست دلخواهت، وگر نی خوشایندت». چارپاره ی «پاسخ که دارای هفت بند است چنین شروع می شود :

بر روی ما نگاه خـــدا خنده می زند       هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم

زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش       پنهان ز دیدگان خــــدا می نخورده ایم

انتقادی که بر فروغ وارد است اینستکه بنا به گفته ی خواهرش پوران فرّخزاد ـ که از روی سی دی «سرد سبز» پیاده شده است ـ در تیمارستان روانی به علت اینکه فروغ، هیستریک بوده به وی مشروب می دادند! ؛ یعنی خود فروغ فرخزاد، طعم و بوی شراب دنیوی را چشیده بود! هرچند که فروغ، خداشناس و خداپرست بود ولی انتقادهای هجوآمیز وی نسبت به زاهدان که در شرایط اجتماعی ـ سیاسی آن دوران شکل پذیرفته بوده است به نظر نوعی غُلُوّ می آید. و امّا بند دوّم این چارپاره :

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود            بهتر ز داغ مُهرِ نماز از ســــــــــــر ریا

نام خــــدا نبردن از آن بِه که زیر لب            بهر فریب خلق بگویی : «خدا! خدا!»

 «ریا» از نظر احادیث اسلامی و نیز از نظر قرآن، نا پسندیده بوده، سفارش اشدّ بر ترک آن شده است. در آیه ی 264 سورهی مبارکه ی بقره چننی می فرماید :

«یا ایها الذین ءامنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الأذی کالّذی یُنفقُ مالَهُ رئآء الناسِ و لایؤمن باللهِ  و  یومِ الآخر ...».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! صدقه هایتان را منت گذاردن و اذیت کردن باطل نکنید همچون کسی که مالش را به خاطر ریای مردم انفاق می کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد».

در حدیثی می خوانیم :

«سه صفت است. در هرکس باشد منافق است. هرچند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند : 1 ـ کسی که در امانت خیانت کند. 2 ـ کسی که به هنگام سخن گفتن دروغ گوید. 3 ـ کسی که وعده می دهد و خُلف وعده می کند». (سفینه البحار، ج 2 ص 605).

نیز درباره ی ریاکاران از امام صادق(ع) می خوانیم :

«الریاء شجره لاتثمر الاّ الشرک الخفی، و اصلُها النفاق».

«ریا درختی است که میوه ای جز شرک خفی ندارد و ریشه ی این درخت نیز، نفاق و دورویی است» (سفینه البحار، ج 1، ماده ی «رئی»).

و اما در مورد بیت دوم، ایه ای در قرآن کریم وجود دارد (سوره ی بقره آیه ی شریفه ی 204) که می فرماید :

  «و من الناس من یعجبک قوله فی الحیات ادنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الدُّ خِصام».

«و  از مردم کسی است که گفتار و سخن اش در زندگی دنیا به شگفتی و خوشی وامی دارد. تو را و خدا را بر آنچه که در دل دارد شاهد می گیرد در حالی که سرسخت ترین دشمنان است».

در بند سوم، «شیوخ» را خطاب قرار می دهد. فروغ در این بند، با اشارت به دو واژه ی «شادی» و «غم» نوعی ایهام را به وجود آورده است. به بند زیر از چارپاره ی «پاسخ» بنگریم :

ما را چه غم که شــــیخ شبی در میان جمع         بر رویمان بست بـــــــه شادی در بهشت

او می گشاید او که به لطف و صفای خویش         گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت

معمولاً شیخ، غمناک است نه جذیل و فرحناک.. و رند، شادان است نه غمگین. و همانطور که می بینید شاعره در این بند نتوانسته مطلب را آنطور که باید برساند. ارتباط عمودی و افقی بین کلمات به تناسب بدیعی نیازمند است. چیزی که در این بیت ، غایب است. و اما در بند پنجم، دوباره انتقاد از زاهد از سر گرفته می شود :

ماییم ما که طعنه ی زاهد شنیده ایم          ماییم ما که جامه ی تقوا دریده ایم

زیرا درونِ جامه بـــــــــه جُز پیکرِ فریب          زین هادیامِ راهِ حــــقیقت ندیده ایم!

 معمولاً یکی از مختصّات زهد خشک (مثل داعش) ، عیبجویی، سرکوفت و طعنه زنی، مثله کردن و خشونت تامّ است. معمولاً کسی که طعنه می خورد در اصطلاح، فردی است که رند نامیده می شود. از خصوصیات «رند» هم صبر و سکوت است. و یکی دیگر از ویژگی های انسانِ «رند» ، تلاشی برای امر به معروف و نهی از منکر زاهد است که اکثراً به وسیله ی هنر و قلم صورت می پذیرد :

زاهدی بر شعر شاهد طعنه می رد دوش، لیکن       قــــــــــــــدسیان آراستندش با گلوبند ثریّا

به عنوان آخرین مطلب، بند ششم از چارپاره ی مذکور را نیز بخوانیم :

آن آتشی که در دل رما شعله می کشید          گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود

دیگر به ما که سوخته ایم از شــرار عشق          نام گناهــــکاره ی رسوا نداده بود 

پایان


برچسب‌ها: اشعار فروغ, داعش, شیخ ریا شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 244 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 18:47