مثنوی " بهترین دوست کتاب است کنون" هشتم اسفند 1391

ساخت وبلاگ

بهترین دوست کتاب است کنون

که تو دوری کُنی از دوستِ دون

غم، چو لشگر کِشَدَت، وحی بخوان!

در کَفَت گیر! چنین مُلکِ جهان!

بندگی کُن! به ثُریّا برسی

همچو یوسُف به زُلیخا برسی

غم چو آید دف و گیتار بزن!

غزل و شعر بخوان! تار بزن!

صبر بر هرچه که گویند بِکُن!

دیوِ بی حوصله در بند بِکُن!

تا که دل زنده ای از باده بخور!

از غمِ دنیویِ دهر بِبُر!

با کُتُب، وقتِ فراغت پُر کُن!

وقت با خواندنِ قرآن، دُر کُن!

به احادیث، مُزیّن کُن فوه!

تا چنین کسب کُنی فرّ و شکوه

دیده بس هر پدری داغِ پسر

پسران لیک که بدخواهِ پدر

گشته اند این پسران چون دختر

دختران نیز که گشتند پسر

بخور از چشمه ی حیوان چون خضر

و بگیر عُمر ز یزدان چون خضر

ما ندانیم به سهراب چه رفت؟

که بدان لاله ی شاداب چه رفت؟

به دمی چشم خشایار که بست؟

که سِکَندَر، قَدَحَش را بِشِکست!

ما ندانیم به جمشید چه رفت؟

شب که شد بر سرِ خورشید چه رفت؟

حَیَوان وار، شبی مسخ شدیم

گرچه اِنسیم ولی نسخ شدیم

مار بر شانه ی ضحّاک که رُست؟

اژدری که مُخِ مردم می جُست؟

چون که دشمن، پسرِ خانه ی توست

باید از کُشتنِ او دست بِشُست

دوستی با کُتُبت کن شاهد!

مشو هرگز ز ریا چون زاهد!

 

شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : بهترین مثنوی ها,بهترین مثنوی,بهترین مثنوی معنوی, نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 217 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 8:06