غزل فارسی " ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد " 12 آذر 1391 به مناسبت درگذشت فروغ

ساخت وبلاگ

تضمینی از یکی از شعرهای معروف «فروغ فرّخزاد»

«ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد»

ایمان به درکِ هستی و اِعجازِ فصلِ سرد

تا بر رَواقِ چشم نشیند خزانِ خون

باز ایستد «فروغ» در آغازِ فصلِ سرد

از داغِ یک شقایقِ وحشی، دلم گرفت

باری! شفاست خانه ی دِلوازِ فصلِ سرد

شب، پُرفروغ و این مَهِ دُختر نوازِ گرم

دلبازِ آفِتابِ پسربازِ فصلِ سرد

خوابی؟ کبوتری که شدی گرمِ صید، باز؟!

ناگه شکار می کُنَدَت بازِ فصلِ سرد

گرمی تو داده ای به زمستانِ شهرِ شعر

ای در اَدَب، اَدیبِه ی مُمتازِ فصلِ سرد

خورشیدوار، پرده ی شب را دریده ای

تازَنده ای بر آن تَتَری تازِ فصلِ سرد

«پرویز»(1) گرچه داد طلاقت ولی ز یُمن

معروف شد «فروغِ» سَرافرازِ فصلِ سرد

کُف کوفِ باد و خِش خِشِ هر برگ، هم نَواست؛

ما نیز با «فروغ»، هم آوازِ فصلِ سرد

با شعرِ خویش، تاخته ای بر ریا و زُهد

هستی چُنان بهار، براندازِ فصلِ سرد

در کوف کوفِ صَرصَرِ بهمن، «فروغ» رفت!

روحش عروج کرد چو پروازِ فصلِ سرد

«نامت سپیده ای ست به پیشانیِ سپهر»(2)

هان! شاملو ـ فروغ، دو همرازِ فصلِ سرد

آهنگِ این سروده چه سرد است! ای فروغ!

رقصیده ام به کُره، به این سازِ فصلِ سرد

استاد شد فروغ به شعرِ سپیدِ خویش

شاهد هم است قافیه پردازِ فصلِ سرد


(1) «پرویز شاپور» شوهرِ فروغ که ثمره ی این عشق دیوانه وارشان، «کامیار» است.

(2) مصرع اول این بیت، از احمد شاملو است.

شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : غزل فارسی عاشقانه,غزل فارسی شهریار,غزل فارسی معاصر, نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 193 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 8:05