غزل فارسی «رموز ذوالفقاری» 18 خرداد 1396

ساخت وبلاگ

U ـ ـ ـ/ U ـ ـ ـ/ U ـ ـ ـ/ U ـ ـ

کسی باید که عشقم افتخارآمیز ماند

چو مُردم جام جانانم ز می لبریز ماند

کسی باید بیاموزد رموز ذوالفقاری

که شمشیرش به روی خصم هر دم تیز ماند

خطا باشد زیاد از خطّ و خال و می، سرودن!

کسی باید که این بر گوش او آویز ماند

زمانی که مسلسل حرف می زد با مسلمان

کسی می گفت : «کاش آبادی و جالیز ماند!»

فلسطین زیر موشک هست و می گویند اعراب

که بگذارید زیر چکمه ی خونریز ماند

یمن، خُمپاره باران است و یک عکّاس گوید :

«بتا! این دوربین ام روی این کاریز ماند»!

دعاگویم «حسینی» عمر طولانی بیابد

حسینیّا! دعا کن شاهد تبریز ماند ...


برچسب‌ها: غزل نیمایی و سیاسی ـ اجتماعی
+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 6:53  توسط شاهد تبریزی(رحیم مویدی)  | 
شاهد تبریزی - شعر و فلسفه...
ما را در سایت شاهد تبریزی - شعر و فلسفه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahedtabrizi1 بازدید : 212 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 12:39